تبلیغات

پذیرش و درک احساسات بجای شرمساری از خلق و خو

 

ممکن است گاهی از این که خلق‌مان آن طور که باید خوش نیست، حس چندان خوبی نداشته باشیم اما واقعیت این است که دلیل موجهی برای شناخت و مواجهه با این بدخلقی‌ها وجود دارد.

تصور کنید در موقعیتی ناخوشایند قرار دارید؛ مثلا این که دوست‌تان تولدتان را فراموش کرده،

تقاضای‌تان برای کار جدید رد شده یا صبح اولین روز بعد از تعطیلات سال نو با این حقیقت مواجه شده‌اید که باید سر کار بروید. معمولا واکنش‌تان نسبت به این احساسات چیست؟

ممکن است سعی کنید به خودتان بقبولانید مساله‌ مهمی نیست و نگذارید شما را تحت تاثیر قرار دهد. شاید هم سعی کنید به خبرهای بد فکر نکنید

و اگر هم این اخبار به خودآگاه‌تان نفوذ کند تعجب کنید که چرا اینقدر نازک‌نارنجی هستید.

این تمایل به حذف کردن احساسات و تنبیه خود را می‌توان به عنوان “شرمساری از خلق و خو” توصیف کرد؛ این یعنی داشتن احساسات ناخوشایند را نقطه‌ضعف شخصی بدانیم.

 

این که همیشه جنبه‌های مثبت زندگی را ببینیم شاید رویکردی قوی و حتی شجاعانه به نظر برسد. اما زیاده‌‌روی در آن ممکن است باعث شود

برای نشان دادن واکنش‌های کاملا منطقی به اتفاقات، بیش از حد به خودمان فشار بیاوریم. تمایل به اجتناب از ناامیدی، نگرانی،

خشم یا ناراحتی امری طبیعی است اما بنابر تحقیقات اخیر روانشناسی این احساسات می‌توانند در زندگی‌ برای‌مان مفید باشند.

اگر یاد بگیریم ارزش این احساسات را درک کنیم و بدون قضاوت آن‌ها را بپذیریم، احتمالا سلامت جسم و روح بهتری خواهیم داشت.

 

 

بدیهی است که وقتی در مورد نیاز به پذیرفتن احساسات و عواطف منفی می‌نویسم، منظورم اضطراب و افسردگی شدید یا اختلال‌های خلقی دیگر که به کمک حرفه‌ای نیاز دارند،

نیست. چون دادن رنج و عذاب طولانی و غیرقابل تحمل به خودمان در صورتی که به درمان پزشکی و حمایت از سلامت روان‌ نیازمند و به آن دسترسی داشته باشیم – برایمان هیچ فایده‌ای ندارد.

 

 

من در مورد ابرهای گذرانی حرف می‌زنم که ممکن است چند ساعت و یا چند روز آسمان زندگی‌مان را تیره و تار کنند. این‌ احساسات زودگذر در واقع تهدیدی برای سلامت بلند مدت ما به شمار نمی‌آیند

اما اغلب طوری رفتار می‌کنیم که گویی چنین تاثیری دارند و همین مساله ما را وسوسه می‌کند که برای اجتناب از آن‌ها تلاش کنیم.

 

 

ایلاریا گاسپاری، فیلسوف ایتالیایی در تازه‌ترین کتاب خود با عنوان “زندگی اسرارآمیز احساسات” به این نکته اشاره می‌کند که تلاش برای سرکوب عواطف‌ می‌تواند

به سادگی لایه‌های “شرم” و “ترس” را به احساساتی که در حال حاضر با آن‌ها روبرو هستیم اضافه کند و باعث شکل‌گیری حس حسادت نسبت به کسانی که در زندگی شادتر به نظر می‌رسند،

شود. به نوشته او، احساساتی که در نتیجه این مساله شکل می‌گیرند، حتی نسبت به احساساتی که سعی داشتیم از آن‌ها دوری کنیم “قوی‌تر و سرسخت‌تر” هستند.

 

 

او می‌نویسد: “مدت زیادی طول کشید تا بفهمم احساساتی بودن نه به معنای بی‌ثباتی و عدم توازن بلکه نشانه زنده بودن و باز بودن و آسیب‌پذیری برای تجربه‌های جهان است.”

 

 

گاسپاری این کتاب را بر اساس تجربه‌های شخصی خود نوشته اما مجموعه‌ای از مطالعات علمی هم این مساله را تایید می‌کنند که “شرمساری از خلق و خو” می‌تواند برای سلامت ما مضر باشد.

برای درک بهتر این تحقیق، به سوال‌های زیر پاسخ دهید و بگویید به این جملات از یک ( هیچوقت/ بسیار به ندرت) تا ۷ (بیشتر اوقات / همیشه ) چه نمره‌ای می‌دهید؟

 

  • فکر می‌کنم برخی احساساتم بد یا نامناسب هستند و نباید چنین حس‌هایی داشته باشم.

 

آیریس ماوس از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی بعد از نظرسنجی از ۱۰۰۰ نفر به این نتیجه رسید که هر چه افراد به این جملات امتیاز بیشتری بدهند،

احتمال بروز علائم افسردگی و اضطراب هم در آن‌ها بالاتر است. علاوه بر این میزان رضایت از زندگی در این افراد به طور معمول پایین‌تر است و از سلامت روان کمتری هم برخوردار هستند.

در مقابل افرادی که افکار و احساسات خود را بدون توصیف آن‌ها با عناوین “بد” یا “نا‌مناسب” می‌پذیرند، معمولا سلامت روان بیشتری دارند.

 

 

دیدن خوبی‌ها و بدی‌ها

علاقه شخصی من به پیامدهای “شرمساری از خلق و خو” از زمانی آغاز شد که برای نوشتن کتابم با عنوان “اثر انتظار ” تحقیق می‌کردم.

شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد ما می‌توانیم در بسیاری از زمینه‌های زندگی پیشگویی‌های خودتحقق‌بخش (self-fulfilling prophecy) داشته باشیم.

برای مثال در پزشکی می‌دانیم که چگونگی تفسیر افراد از علائم جسمی درد می‌تواند نحوه تجربه‌‌ آن‌ها از درد را تغییر دهد و این حتی می‌تواند روی پاسخ فیزیولوژیکی‌مان هم اثر بگذارد.

 

کنجکاو بودم بدانم این موضوع در مورد احساسات و عواطف هم صدق می‌کند یا نه. این که شاید بتوانیم به جای ایجاد تغییر در احساسات خود،

نحوه تفکرمان نسبت به آن‌ها را عوض کنیم و این ممکن است در بهبود تجربه ما از آن احساسات و تاثیر طولانی مدت آن‌ها روی سلامت‌مان موثر باشد.

 

به عنوان مثال، ناامیدی احتمالا احساس ناخوشایندی است اما می‌توان پذیرفت که این حس کمک می‌کند از اشتباهات خود درس بگیریم.

به این ترتیب، ممکن است بتوانیم با نسبت دادن معنایی مثبت‌تر به یک حس و پذیرفتن کاربردهای احتمالی آن – به جای “ناسالم” دانستن آن- واکنش ذهن و جسم خود نسبت به یک موضوع ناراحت‌کننده را تغییر دهیم.

 

حین جستجو در منابع حوزه روانشناسی، خیلی زود با یکی از مطالعات موسسه توسعه انسانی ماکس پلانک در برلین آلمان برخوردم که سعی داشت دقیقا همین موضوع را نشان دهد.

پژوهشگران از شرکت‌کننده‌ها خواسته بودند به عواطف مختلف از جمله عصبانیت، خشم یا احساس افسردگی بر حسب میزان ناخوشایند بودن‌شان امتیاز دهند.

آن‌ها همچنین نظر شرکت‌کننده‌ها در مورد مناسب بودن،‌ سودمندی و معنادار بودن این احساسات را هم پرسیده بودند – این‌ سه بعد در کنار هم نشان می‌دهند شرکت‌کننده‌ها برای هر حس چه میزان “ارزش” قائل هستند.

 

به طور کل شرکت‌کنندگانی که ارزشی مثبت در “خلق و خوی” بد خود می‌دیدند، معمولا از نظر معیارهای سلامت جسم و روان از جمله احتمال قرار گرفتن در معرض خطر امراضی نظیر

دیابت یا بیماری‌های‌های قلبی‌عروقی و حتی میزان قدرت عضلانی (که به عنوان شاخص کلی آمادگی بدنی در نظر گرفته می‌شود) شرایط بسیار بهتری داشتند.

در واقع توانایی دیدن ارزش در عواطف ناخوشایند باعث شده بود تقریبا هر‌گونه ارتباط بین سلامت شرکت‌کننده و تعداد موضوعات ناراحت‌کننده‌ای که او طی دوره‌ای سه هفته‌ای با آن‌ها روبرو بود، از بین برود.

 

 

سوخت/ محرک برای رشد

از آن زمان تا کنون به شواهد زیادی دست یافته‌ام که نشان می‌دهند پذیرفتن فواید بالقوه یک حس چه تاثیر قدرتمندی می‌تواند روی پیامدهای آن داشته باشد.

 

 

پذیرش و درک احساسات بجای شرمساری از خلق و خو
پذیرش و درک احساسات بجای شرمساری از خلق و خو

 

 

به عنوان مثال، اضطراب را در نظر بگیرید. ممکن است تصور کنیم نگرانی و دلواپسی باعث به هم ریختن تمرکز و کاهش عملکردمان در کارهای دشوار می‌شود و این که تنها در صورتی می‌توانیم

در یک امتحان یا مصاحبه موفق شویم که یاد بگیریم آرامش خود را حفظ کنیم.

اما به جای این طرز تفکر، می‌توانیم به آن حس به عنوان منبع انرژی نگاه کنیم. رابرت پتینسون، هنرپیشه انگلیسی ظاهرا برای تسلط به اعصاب و حفظ آرامش خود در صحنه فیلمبرداری از این راهکار استفاده می‌کند.

مطالعات علمی اخیر هم نشان می‌دهند

این نوع نگرش می‌تواند در بهبود عملکرد ما در چالش‌های کوتاه مدت از جمله امتحان‌های سخت یا سخنرانی برای عموم موثر باشد و در دراز مدت هم خطر فرسودگی و خستگی را کاهش دهد.

 

 

پذیرش و درک احساسات بجای شرمساری از خلق و خو

 

 

این نکته در مورد احساس خشم هم صدق می‌کند. ممکن است باور داشته باشیم که عجز و ناامیدی به سرعت باعث از بین رفتن خویشتن‌داری ما می‌شود اما در عوض می‌توانیم

به آن به عنوان حسی برانگیزاننده نگاه کنیم که اراده‌مان را تقویت می‌کند و به ما قدرت می‌دهد آنچه حق‌مان است را طلب کنیم.

این نوع طرز فکر در نحوه عملکرد ما در کارهایی مثل مذاکره نقشی تعیین کننده دارد.

 

 

پذیرش و درک احساسات بجای شرمساری از خلق و خو

 

 

همانطور که در مطالعه موسسه ماکس پلانک مشاهده شد، دانشمندان همچنان در حال تحقیق در مورد راه‌هایی هستند که به واسطه‌ آن‌ها درک ما از احساسات می‌تواند بر سلامت جسمی‌مان اثر بگذارد.

البته در این میان انبوهی از پژوهش‌ها در رابطه با اثرات فیزیولوژیکی ارزیابی احساسات انجام گرفته‌اند که به برخی مکانیسم‌های قابل قبول در این رابطه اشاره دارند.

وقتی با یک عامل استراس‌زا که به طور خاص برایمان تهدید آمیز است برخورد می‌کنیم،

احتمال بروز نوسانات شدید هورمون‌هایی نظیر کورتیزول و همین‌طور التهاب در ما افزایش می‌یابد.

این تغییرات فیزیولوژیکی می‌توانند به آماده‌سازی بدن برای خطرات کوتاه مدت کمک کنند اما اگر برای مدتی طولانی ادامه داشته باشند ممکن است به فرسودگی فیزیکی منجر شوند.

 

 

اگر هر حس و حال بدمان را نامناسب، شرم‌آور یا مضر بدانیم، حس آسیب‌پذیری و انزوا در ما بیشتر خواهد شد و این می‌تواند باعث تشدید و طولانی‌تر شدن اثرات فیزیولوژیکی آن احساسات در ما شود.

ارزیابی مجدد احساسات و به رسمیت شناختن اثرات ذاتی آن‌ها، می‌تواند در حذف لایه‌های اضافی استرس موثر باشد و حتی به ما احساس قدرت و استقلال دهد.

به این ترتیب اگر با این احساسات کنار بیاییم، ممکن است واکنش فیزیولوژیکی متعادل‌تری هم از خود بروز دهیم و این به ما کمک خواهد کرد سریع‌تر بهبود یابیم و در کل فشار کمتری بر بدن‌مان وارد شود.

 

 

بنا بر یک مطالعه روی بیش از ۲۸ هزار نفر صورت گرفته، تفسیر ما از حس و حال‌مان ممکن است پیامد‌های طولانی مدت مهمی به همراه داشته باشد.

در این مطالعه میزان اضطراب و تنش ذهنی شرکت‌کنندگان و همین‌طور نظر آن‌ها در مورد مضر بودن یا نبودن استرس برای سلامتی پرسیده شد.

در طول این مطالعه مشخص شد انتظارات افراد نقشی تعیین کننده در میزان احتمال مرگ آن‌ها دارد.

میزان مرگ و میر در میان شرکت‌کنندگانی که استرس بالایی داشتند و معتقد بودند این حس به آن‌ها آسیب می‌زند بیشتر از افرادی بود که اضطراب داشتند اما دیدشان نسبت به اثرات آن منفی نبود.

 

 

اما دانشمندان پیش از رسیدن به این نتیجه، مجموعه‌ای از عوامل دیگر از جمله درآمد، تحصیلات، فعالیت بدنی و اعتیاد به سیگار را در نظر گرفته بودند.

البته این نمی‌تواند وجود یک رابطه علت و معلولی را ثابت کند بنابراین به این یافته باید با کمی شک و تردید نگاه شود.

هر چند مطمئنا با الگوی کلی موجود در مطالعات کوتاه‌مدت که همگی تفسیر ما از احساسات را به اندازه خود آن احساسات مهم می‌دانند، مطابقت دارد.

 

 

 

 

سایه‌های خاکستری

 

آغاز سال نو شاید مناسب‌ترین زمان برای ما باشد تا این درک متفاوت از احساسات را در زندگی خود پیاده کنیم.

برای ساکنین نیم‌کره شمالی زمین که ماه‌های سردتر و مرطوب‌تر سال را تجربه می‌کنند،

بازگشت به کار بعد از یک هفته جشن و تعطیلی احتمالا بسیار دردناک است. برخی از ما ممکن است در طول ماه ژانویه دچار افسردگی شویم و آرزو کنیم ای کاش زندگی بهتری داشتیم

و با این کار احساس خستگی، ناامیدی و غم در خود ایجاد کنیم.

 

پذیرش و درک احساسات بجای شرمساری از خلق و خو

 

اما به جای قضاوت کردن خودمان برای داشتن این احساسات، می‌توانیم حس و حال بدمان را بپذیریم و برای پشت سرگذاشتن این وضعیت از خودمان آن طور که لازم است مراقبت کنیم.

اگر دست از مبارزه با عواطف و احساسات خود برداریم، می‌توانیم به ارزش احتمالی آن‌ها فکر کنیم و این رویکرد شاید به ما کمک کند بفهمیم چه تغییر مهمی می‌توانیم در زندگی‌مان ایجاد کنیم.

 

 

همه ما گاهی اوقات دوره‌هایی از ناامیدی را تجربه می‌کنیم که هیچ روزنه امیدی در زندگی‌مان نمی‌بینیم اما برای پشت سر گذاشتن این وضعیت به هر گونه کمک و حمایتی که ممکن است نیاز داریم.

به طور کل احساسات ما نه کاملا سیاه هستند و نه کاملا سفید، نه مطلقا خوب هستند و نه مطلقا بد، بلکه سایه‌های مختلف با تفاوت‌های ظریف و اندکی دارند که اگر به آن‌ها توجه کنیم،

تحمل سختی‌های زندگی برایمان آسان‌تر خواهد شد.

 

تبلیغات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده + هجده =